313 امیرپایگاه 313 امیرhttp://www.313amir.ir/<description/><link>http://www.313amir.ir/</link></item><item><title>نیکی به مادر، نهی‌ش از منکر<div dir=rtl><div>بخش پرسش پاسخ » <a href="/22">امر به معروف، نهی از منکر</a> » <a href="/1230">نیکی به مادر، نهی‌ش از منکر</a></div><b><P>در مورد این روایت توضیحی بفرمایید: «جاء رجل إلى رسول‌الله(ص) فقال: إن أمی لا تدفع ید لامس. قال: فاحبسها. قال: قد فعلت. قال: فامنع من یدخل علیها. قال: قد فعلت. قال: فقیّدها فإنک لا تبرّها بشیء أفضل من أن تمنعها من محارم الله عزوجل»</b><br></P> <P>روایت، درباره‌ی <STRONG><FONT color=#aa00ff>امر به معروف و نهی از منکر نسبت به والدین</FONT></STRONG> است که با توجه به بحث احسان به والدین و این‌که گاه نهی از منکر، موجب رنجش آنان می‌شود و... مجال بحث و نظر در این موضوع فقهی هست و <STRONG><FONT color=#ff0055>آراء فقهاء در آن مختلف</FONT></STRONG>. بهرحال در مقام توضیح و تشریح روایت می‌توان چنین گفت:</P> <P>مردی نزد <STRONG><FONT color=#00aa00>رسول‌خدا(ص)</FONT></STRONG> آمد و از بی‌عفتی مادر خود شکایت کرد با این تعبیر کنایی که <STRONG><FONT color=#aaaa55>مادرم دست خواهان تماس را رد نمی‌کند</FONT></STRONG>.</P> <P><FONT color=#00aa00><STRONG>حضرت(ص)</STRONG></FONT> فرمود: <STRONG><FONT color=#aa0055>او را زندانی کن</FONT></STRONG>.</P> <P>عرض کرد: <STRONG><FONT color=#aaaa55>کرده‌ام</FONT></STRONG>.</P> <P>فرمود: <STRONG><FONT color=#aa0000>مانع کسانی شو که بر او وارد می‌شوند</FONT></STRONG>.</P> <P>عرض کرد: <STRONG><FONT color=#aaaa55>کرده‌ام</FONT></STRONG>.</P> <P>فرمود: <STRONG><FONT color=#aa0055>او را به بند بکش</FONT></STRONG> چرا که نیکی بهتر از این به مادرت نمی‌توانی بکنی که او را از <FONT color=#ff5500><STRONG>حرام خدا</STRONG></FONT> بازداری.</P> <P>یعنی گرچه ظاهر این کار بدی است اما در واقع <STRONG><FONT color=#aa00ff>نیکی</FONT></STRONG> است چون او را از گناه و عذاب باز می‌داری. البته همانطور که از کلمه «محارم الله» بر می‌آید، باید آن کار، حرام باشد. اما اگر حرام نباشد و فقط از حیث اخلاقی و اجتماعی، <STRONG><FONT color=#aa5500>ناپسند</FONT></STRONG> و یا خلاف تعصبات و غیرت‌های نابجا باشد و کسی بخواهد بابت این جهات، آزادی‌های <STRONG><FONT color=#00aa55>مشروع</FONT></STRONG> دیگری را محدود نماید چنین کاری مردود و نامشروع است و خود، منکری است که باید از آن نهی نمود.</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1230.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01230.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1230کدام لذت؟ بچش شیخ!<div dir=rtl><div>بخش نوشتار » <a href="/15">معاد، آخرت، اموات</a> » <a href="/1068">کدام لذت؟ بچش شیخ!</a></div><br><P>«و أما الذین فسقوا فمأواهم النار کلما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیها و قیل لهم <FONT color=#55aa00><STRONG>ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون</STRONG></FONT>؛ و اما آنان که بدکردار شدند جایگاه‌شان آتش است. هرگاه بخواهند از آن بیرون شوند به آن بازگردانده می‌شوند و به آنان گفته می‌شود: بچشید عذاب آتشی را که تکذیب‌ش می‌کردید» (سورةالسجدة آیة20)</P> <P>با نظر به موازین <STRONG><FONT color=#0055aa>صرف و نحو عربی</FONT></STRONG> می‌توان گفت از آنجا که واژه «النار» مؤنث است عبارت «<STRONG><FONT color=#aaaa00>الذی</FONT></STRONG> کنتم بـ<FONT color=#aaaa55><STRONG>ـه</STRONG></FONT> تکذبون» نمی‌تواند راجع به آن باشد بلکه راجع به «عذاب» است. یعنی آن بدکرداران، <STRONG><FONT color=#ff5555>عذاب و شکنجه‌</FONT></STRONG>ی آتش را انکار و تکذیب می‌کردند و نه لزوماً خود آتش را که اگر منکر اصل آتش بودند شایسته بود این‌طور گفته شود: «ذوقوا عذاب النار <STRONG><FONT color=#ffaa00>التی</FONT></STRONG> کنتم بـ<STRONG><FONT color=#ffaa00>ها</FONT></STRONG> تکذبون» </P> <P>حال که چنین گفته نشده پس حداقل در مقام فرض می‌توان تصور کرد کسانی باشند که بدون انکار اصل آتش، درد و عذاب آن را انکار کنند. یعنی باور به <STRONG><FONT color=#55aaaa>آتشی بی‌عذاب و دوزخی بی‌درد</FONT></STRONG> آورند. اما آیا در عالم خارج از ذهن و فرض، واقعاً کسی هست که بدون انکار اصل آتش، عذاب آن را انکار کرده و حکم به آتش بدون عذاب (<STRONG><FONT color=#aa00aa>ولو در برهه‌ای</FONT></STRONG>) داده باشد؟ </P> <P>سخنان <FONT color=#000000>عارف معروف</FONT> و صاحب فصوص، <STRONG><FONT color=#aa0055>ابن‌عربی</FONT></STRONG>، در این رابطه، شایان توجه است:</P> <P>«...فیفقدون الإحساس بالآلام فی نفس النار؛ اهل آتش پس از مدتی، <STRONG><FONT color=#ff5555>احساس درد</FONT></STRONG> را از دست می‌دهند» (الفتوحات‌المکیة ج1 ص303)</P> <P>«...جعل لهم نعیم فی النار بحیث إنهم لو دخلوا الجنة تألموا... فهم یتلذذون بما هم فیه من نار و زمهریر و ما فیها من لدغ الحیات و العقارب کما یلتذ أهل الجنة بـ...؛ برای اهل آتش، نعمتی در خود آتش، نهاده می‌شود به نحوی که اگر آنان وارد بهشت شوند احساس درد می‌کنند... و <STRONG><FONT color=#aa0000>در دوزخ که هستند لذت می‌برند</FONT></STRONG> از هرچه در آن است اعمّ از آتش و زمهریر و نیش مار و عقرب،<STRONG><FONT color=#00aa55> </FONT><FONT color=#00aa55>مانند لذت اهل بهشت</FONT></STRONG> از نِعم آن» (الفتوحات‌المکیة ج2 ص648)</P> <P>آیا <STRONG><FONT color=#5500aa>به سخره گرفتن آیات خدا و ملعبه نمودن کلام او</FONT></STRONG>، مصداقی روشن‌تر از این سخنان دارد؟</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1068.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01068.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1068طیّ چند لحظه<div dir=rtl><div>بخش پرسش پاسخ » <a href="/27">اخلاق فردی، معاشرت اجتماعی</a> » <a href="/1079">طیّ چند لحظه</a></div><b><P>درباره‌ی مطلب <A href="http://www.313amir.ir/1078"><STRONG>خوش باش ای احمق!</STRONG></A> آیا مقصود، عدم التزام حافظ به ادب است؟ امام ما امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: أحمق الناس من ظن أنه أعقل الناس.</b><br></P> <P>مطلب، در رابطه با <STRONG><FONT color=#ff0000>نقض ادعا</FONT></STRONG>ست و عدم التزام فرد، به ارزش‌هایی که خود، مدعی التزام به آن است. آیا کسی که با <STRONG><FONT color=#aa00aa>ژستی اخلاقی</FONT></STRONG> ادعا می‌کند: «ما بد نمی‌گوییم» و در عین حال بد می‌گوید، با کسی که چنین ادعایی نکرده و چنان ژستی نگرفته برابر است؟</P> <P>بلی روایات متعددی در دست است که <STRONG><FONT color=#00aa00>معصومین(ع)</FONT></STRONG> درباره‌ی برخی منحرفین (شخصی یا کلی) گاه تعبیری تحقیری و توهینی کرده‌اند. تعهدی هم از آنان نقل نشده که به هر قاعده‌ی <STRONG><FONT color=#ff55ff>اخلاق سلیقه‌ای</FONT></STRONG>، ملتزم بوده و به هیچ‌کس بد نمی‌گویند. اما کسی که چنین تعهدی داده و چنان ادعایی کرده چطور می‌تواند <STRONG><FONT color=#aaaa55>طیّ چند لحظه</FONT></STRONG>، ادعای خود را نقض نماید؟</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1079.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01079.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1079عاطفه‌ی ابوت یا واقعه‌ی نبوت؟<div dir=rtl><div>بخش نوشتار » <a href="/13">نبوت، انبیاء علیهم‌السلام</a> » <a href="/1082">عاطفه‌ی ابوت یا واقعه‌ی نبوت؟</a></div><br><P>باران و طوفان، موج در اوج، <STRONG><FONT color=#00aa00>والاپیامبری</FONT></STRONG>، با <STRONG><FONT color=#aa00ff>عاطفه‌ی پدری</FONT></STRONG>:</P> <P>«و نادى نوح ربه فقال رب إن ابنی من أهلی و إن وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین؛ و <STRONG><FONT color=#00aa55>نوح(ع)</FONT></STRONG> پروردگارش را ندا داد که پروردگارا! <STRONG><FONT color=#aa00aa>پسرم</FONT></STRONG> از اهل من است و وعده‌ی تو نیز حق است و تو برترین حکم‌کنندگانی» (سورةهود آیة45)</P> <P>خطاب با <STRONG><FONT color=#aaaa55>عتاب</FONT></STRONG>، از حضرت رب‌الأرباب:</P> <P>«قال یا نوح إنه لیس من أهلک إنه عمل غیر صالح فلاتسألن ما لیس لک به علم إنی أعظک أن تکون من الجاهلین؛ خداوند فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست. او کرداری ناشایست است! پس آن‌چه را که آگاه نیستی از من مخواه. تو را پند می‌دهم <STRONG><FONT color=#aa0000>مبادا از نادانان باشی</FONT></STRONG>» (سورةهود آیة46)</P> <P>پاسخی شایسته از <STRONG><FONT color=#00aaaa>پیامبری وارسته</FONT></STRONG>:</P> <P>«قال رب إنی أعوذ بک أن أسألک ما لیس لی به علم و إلا تغفر لی و ترحمنی أکن من الخاسرین؛ <STRONG><FONT color=#00aa55>نوح(ع)</FONT></STRONG> گفت: پروردگارا! به تو پناه می‌برم که از تو بخواهم آن‌چه به‌آن ناآگاهم و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی از زیان‌کاران خواهم بود» (سورةهود آیة47)</P> <P><STRONG><FONT color=#00aaff>.....</FONT></STRONG></P> <P>علاوه بر حدیث محدثان تشیع، روایت بزرگان <FONT color=#000000>تسنن</FONT> از <STRONG><FONT color=#00aa00>رسول‌خدا(ص)</FONT></STRONG>:</P> <P>«<STRONG><FONT color=#ff0055>فاطمة بضعة منی فمن أغضبها أغضبنی</FONT></STRONG>؛ فاطمه(س) پاره‌تن من است. هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است» (صحیح‌البخاری ج4 ص219؛ کنزالعمال ج12 ص108 و...)</P> <P>اگر این سخن، فقط بازتاب <STRONG><FONT color=#aa00ff>عاطفه‌ی پدری</FONT></STRONG> بوده و چندان شأن عقیدتی ندارد (<STRONG><FONT color=#ffaaaa>کما قال بعض الجهال</FONT></STRONG>) آیا لازم نبود خداوند، پیامبر خود را عتاب کند که تحت تأثیر عواطف، قرار نگیرد و مردم را با سخنی غلط‌انداز به گمراهی نیندازد؟ اگر <STRONG><FONT color=#00aa55>نوح(ع)</FONT></STRONG> بابت خواهشی نابجا، در خطاب با خدا، آن‌چنان عتاب شود، آیا <STRONG><FONT color=#00aa00>نبی‌خاتم(ص)</FONT></STRONG> نباید بابت ابراز احساسات شخصی در مقام بیان حقائق دین نزد عامه‌ی مسلمین، مؤاخذه گردد؟</P> <P>جز اینکه آن <FONT color=#000000>سخن</FONT>، <STRONG><FONT color=#ffaa00>عین واقع</FONT></STRONG> بوده است و از حقائق دین؟</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1082.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01082.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1082شرط ثبوت عدّه<div dir=rtl><div>بخش پرسش پاسخ » <a href="/20">متعه، شهـوت</a> » <a href="/1101">شرط ثبوت عدّه</a></div><b><P>اگر کسی خانمی را به عقد موقت دربیاورد و به‌مدت یازده‌ماه هیچ نزدیکی با او نداشته باشد، در صورت بخشش مدت آیا این زن باز هم باید عده نگه‌دارد یا می‌تواند به عقد کس دیگری بدون نگه‌داشتن عده در بیاید؟</b><br></P> <P>چنانچه <FONT color=#000000>دخول</FONT> واقع شده باشد (ولو به مقدار کم) و <STRONG><FONT color=#ff0000>یا</FONT></STRONG> <FONT color=#000000>منی</FONT> مرد، وارد اندام جنـسی زن شده باشد (ولو به مقدار کم) مسأله‌ی <STRONG><FONT color=#aaaa55>عده</FONT></STRONG> مطرح می‌باشد. بدون این دو مورد، عده‌ای بر عهده‌ی زن دانسته نمی‌شود.</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1101.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01101.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1101شایسته‌ی برترین‌ها شاهده‌ی بدترین‌ها<div dir=rtl><div>بخش نوشتار » <a href="/34">مثالب نواصب، خلفاء و طواغیت</a> » <a href="/1034">شایسته‌ی برترین‌ها شاهده‌ی بدترین‌ها</a></div><br><P>از امام باقر(ع): «ما عبد الله بشیء من التحمید أفضل من تسبیح فاطمة(ع) و لو کان شیء أفضل منه لنحله رسول‌الله(ص) فاطمة(ع)؛ خداوند، پرستش نگردیده با ستایشی برتر از <FONT color=#00aaaa><STRONG>تسبیح فاطمه(س)</STRONG></FONT> و اگر چیزی برتر از آن بود <FONT color=#00aa00><STRONG>رسول‌خدا(ص)</STRONG></FONT> همان را به فاطمه(س) هدیه می‌نمود» (الکافی ج3 ص343)</P> <P>-<STRONG><FONT color=#ff0055>هدیه بودن</FONT></STRONG> تسبیحات حضرت زهرا(س)</P> <P>-<STRONG><FONT color=#aa00ff>برتری</FONT></STRONG> آن بر هر تسبیح و تحمید دیگر</P> <P>-برترین بانو، شایسته‌ی <STRONG><FONT color=#00aa55>برترین‌ها</FONT></STRONG></P> <P><STRONG><FONT color=#aaaa55>.....</FONT></STRONG></P> <P>اگر شایسته‌ی برترین‌ها بود چرا <STRONG><FONT color=#ff5500>بدترین‌ها</FONT></STRONG> با او شد؟</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1034.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01034.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1034سجده‌ی استغاثه به حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها<div dir=rtl><div>بخش پرسش پاسخ » <a href="/19">دعاء، ذکر، توسل، زیارة، استخارة</a> » <a href="/1139">سجده‌ی استغاثه به حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها</a></div><b><P>ذکر «یا مولاتی یا فاطمة أغیثینی» که برای سجده گفته شده آیا مبنای روایی صحیحی دارد؟</b><br></P> <P>ذکر مزبور، جزء اعمال <STRONG><FONT color=#00aa55>نماز</FONT></STRONG>ی نقل شده که مربوط به <STRONG><FONT color=#aaaa55>حاجت</FONT></STRONG> است (مستدرک‌الوسائل ج6 ص313) و دو مستند در رابطه با آن، بیان گردیده است:</P> <P>1.قبس‌المصباح (<STRONG><FONT color=#55aaff>صهرشتی</FONT></STRONG>)</P> <P>2.البلدالأمین (<STRONG><FONT color=#55aaff>کفعمی</FONT></STRONG>)</P> <P>علاوه بر <STRONG><FONT color=#ff0000>انقطاع سندی</FONT></STRONG> که در هر دو نقل، به چشم می‌خورد، مأخذ اول، نامعروف و ضعیف و مأخذ دوم، از متأخرین می‌باشد لذا اعتبار چندانی به این دو نقل نیست. گذشته از بحث سندی، <FONT color=#000000>خطاب غیرخداوند در سجده</FONT>، محل کلام است.</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1139.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01139.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1139مزار نهان، مانع تزویر<div dir=rtl><div>بخش پرسش پاسخ » <a href="/34">مثالب نواصب، خلفاء و طواغیت</a> » <a href="/1107">مزار نهان، مانع تزویر</a></div><b><P>چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وصیت کردند که خاکسپاری‌شان پنهانی باشد؟</b><br></P> <P>در این باره با توجه به <STRONG><FONT color=#00aa55>فحوای روایات</FONT></STRONG> (بحارالأنوار ج43 ب7 و...) و با نگاه <STRONG><FONT color=#aaaa55>جامعه‌شناسانه</FONT></STRONG>‌ی تحلیلی-تاریخی، می‌توان چنین گفت:</P> <P>حکومت‌هایی که مخالفین خود را تحت فشار و آزار قرار می‌دهند، از این حقیقت، آگاه هستند که بدون توجیه مناسب مردمی و بدون قانع‌کردن عوام غافل و بدون ارائه‌ی بهانه‌ی عامه‌پسند، چندان نمی‌توان رفتارهای <FONT color=#ff0000><STRONG>خشن و ضربتی</STRONG></FONT> را ادامه داد و زیاده‌روی بی‌حساب و فاقد تبلیغات تطهیری، ممکن است به نفرت گسترده و بـراندازی اصل نظـام منجر شود.</P> <P>لذا در عین حال که جنایت می‌کنند و از مخالفین سرسخت، زهرچشم می‌گیرند، سایر مخالفین را با گرفتن ژست <STRONG><FONT color=#55aaff>حق‌به‌جانب</FONT></STRONG> و رفتارهای ملاطفت‌آمیز و نرم، خام کرده و با فریب افکار عمومی، بقای خود را تضمین می‌نمایند. مثلاً از مضروب خود، دلجویی می‌کنند، برای کسی که خود کشته‌اند تشییع جنازه‌ی باشکوه برقرار می‌نمایند، از وی تجلیل و تعظیم نموده و برای‌ش بزرگداشت می‌گذارند و...!</P> <P>در واقع با این قبیل کارها به اذهان، القا می‌نمایند که: «ما با کسی دشمنی نداریم و این شخص هم اصلاً مورد آزار ما نبوده و اگر هم بوده بخاطر نظم جامعه و جلوگیری از فتنه، گریزی از یک گوشمالی مختصر نبوده که آن هم <STRONG><FONT color=#005500>انجام شد و تمام</FONT></STRONG> و الآن هم که می‌بینید مورد تعظیم و تجلیل ما نیز هست»!</P> <P>اینجاست که یک مبارز مظلوم و مضروب، برای این‌که خون‌ش هدر نرود و آرمان‌ش ضایع نشود لازم می‌بیند با اتخاذ راهکاری هوشمندانه و دقیق، آنان را ناکام گذاشته و ابتکار عمل تبلیغاتی را از دست‌شان بگیرد. مثلاً وصیت کند تشییع جنازه‌اش مخفی باشد و <STRONG><FONT color=#aaaa00>قبرش نهان</FONT></STRONG> که قاتلین نتوانند مزار او را به تزویر، زیارت کنند و برای اشک تمساح، گریه‌گاه نداشته باشند. چنین کاری، ستم رفته را جبران نمی‌کند اما اقلاً مانع لوث‌شدن قضیه می‌گردد.</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1107.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01107.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1107صرفاً ادعا؟<div dir=rtl><div>بخش نوشتار » <a href="/27">اخلاق فردی، معاشرت اجتماعی</a> » <a href="/1239">صرفاً ادعا؟</a></div><br><P>گویند مرتکب <STRONG><FONT color=#ff0000>کبیره</FONT></STRONG>، مادام که شهادت اسلام گوید و <FONT color=#00aa55><STRONG>اظهار تشیع</STRONG></FONT> کند را نمی‌توان لعن کرد. گرچه برخی فتاوا در جهت خلاف <STRONG><FONT color=#aa00ff>اطلاق</FONT></STRONG> این سخن (ولو خلاف نسبی) در دست است اما گویا قول مشهور، همان باشد و صرف لقلقه‌ی زبان، در این مقام، کافی دانسته شود. با این حال:</P> <P>«إن الذین یکتمون ما أنزلنا من البینات و الهدى‏ من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب أولئک <STRONG><FONT color=#aaaa55>یلعن</FONT></STRONG>هم الله و <FONT color=#aaaa55><STRONG>یلعن</STRONG></FONT>هم اللاعنون» (سورةالبقرة آیة159)</P> <P>«و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فیها و غضب الله علیه و <STRONG><FONT color=#aaaa55>لعن</FONT></STRONG>ه و أعد له عذاباً عظیماً» (سورةالنساء آیة93)</P> <P>«إن الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات <STRONG><FONT color=#aaaa55>لعنوا</FONT></STRONG> فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب عظیم» (سورةالنور آیة23)</P> <P><STRONG><FONT color=#aaaa00>و...</FONT></STRONG></P> <P>آیا <STRONG><FONT color=#aa0000>قتل مؤمن، کتمان بینات، رمی محصنات</FONT></STRONG> و... مانعةالجمع است با <STRONG><FONT color=#55aa00>ادعای ایمان</FONT></STRONG>؟</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1239.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01239.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1239چرا حرام است؟ آیا ضرری دارد؟<div dir=rtl><div>بخش پرسش پاسخ » <a href="/45">تفریح، بازی، ورزش</a> » <a href="/1067">چرا حرام است؟ آیا ضرری دارد؟</a></div><b><P>بازی شطرنج چه ضرری دارد که حرام است؟</b><br></P> <P>این‌که شطرنج ذاتاً حرام باشد و یا فقط در فرض آلت قمار بودن، مورد اختلاف <FONT color=#00aa55><STRONG>فقها</STRONG></FONT>ست و نظرات در آن مختلف لکن با فرض حرمت باید گفت منظور از این‌که «فلان کار، حرام است» این است که <FONT color=#000000>خداوند</FONT> برای انجام آن کار، <FONT color=#ff5500><STRONG>عِقاب و عذاب اخروی</STRONG></FONT> قرار داده است نه این‌که آن کار، لزوماً <STRONG><FONT color=#aaaa55>ضرر دنیوی محسوس برای عموم</FONT></STRONG> دارد.</P> <P>لذا اصل سؤال، نابجاست ولو بتوان درخصوص آن، با <STRONG><FONT color=#55aaaa>استحسان</FONT></STRONG> و... جواب‌هایی بیان نمود.</P> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/1067.jpg"> <img width=1 height=1 border=0 src="http://www.313amir.ir/GoogleReaderCounter/01067.jpg"> </div>http://www.313amir.ir/1067