رسولخدا(ص) در بستر، پنجشنبهی قبل از رحلت:
«عن ابنعباس أنه قال یوم الخمیس و ما یوم الخمیس ثم جعل تسیل دموعه... قال قال رسولالله صلّىاللهعلیهوسلّم ائتونی بالکتف و الدواة (أو اللوح و الدواة) أکتب لکم کتاباً لن تضلوا بعده أبداً فقالوا إن رسولالله صلّىاللهعلیهوسلّم یهجر؛
از ابنعباس روایت شده که گفت: روز پنجشنبه و چه روز پنجشنبهای! و اشکهایش روان گردید... سپس گفت: رسولخدا(ص) فرمود: کتف نوشتنی و جوهردانی (یا لوح نوشتنی و جوهردانی) به من بدهید تا نوشتاری برایتان بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید. اما آنان گفتند: رسولخدا(ص) هذیان میگوید» (صحیحمسلم ج5 ص76 روایت اول)
«عن ابنعباس قال لما حضر رسولالله صلّىاللهعلیهوسلّم و فى البیت رجال فیهم عمربنالخطاب فقال النبی صلّىاللهعلیهوسلّم هلم أکتب لکم کتاباً لا تضلون بعده فقال عمر إن رسولالله صلّىاللهعلیهوسلّم قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله؛
از ابنعباس روایت شده که گفت: رسولخدا(ص) در بستر رحلت بود و مردانی منجمله عـُمـَر در آن خانه بودند. پس پیامبر(ص) فرمود: چیزی بیاورید تا نوشتاری برایتان بنویسم که بعد از آن، گمراه نشوید. اما عمر گفت: درد بیماری، بر رسولخدا(ص) چیره شده و قرآن، نزد شما هست و کتاب خدا، ما را کافی است» (صحیحمسلم ج5 ص76 روایت دوم)
در نقل اول، کلامی که از زبان اصحاب آمده «یهجر؛ هذیان میگوید» است. اما در نقل دوم، تعبیر، «قد غلب علیه الوجع؛ درد بیماری بر او چیره گشته» است. البته تعبیر «چیرگی درد بر بیمار»، از «هذیانگویی» ملایمتر است اما قابل توجه اینکه در نقل اول، نام عمر نیست ولی در نقل دوم هست! بهراستی چرا؟ جز اینکه خواستهاند خلیفهی محبوبشان بهجای «پیامبر هذیان میگوید»، گفته باشد: «جناب آقای پیامبر محترم، هذیان میفرمایند»؟!