با ذوقی عرفانی میخوانـَد:
«به کعبه گفتم: تو از خاکی منم از خاک هستم. چرا باید به دور تو بگردم؟
نـدا آمد: تو با پا آمدی باید بگردی. برو با دل بیا تا من بگردم!»
با صدقی قرآنی میگویم:
«به کعبه چنان بگویی چنین نخواهی شنید. بناء نداء و سماع و استماع باشد خواهد گفت:
چون خداوند، چنین تشریع کرده است. در مقابل تشریع مولا، باید تسلیم باشی و بنده»
و اگر بنا بر افاضهی اضافه باشد:
«منشأ واحد، موجب ماهیت واحد نمیشود. لذا موجب حکم واحد هم نمیشود. همچنین حاکم و مشرّع، کسی است و محکوم و مورد تشریع، کسی یا چیزی دیگر. آیا رواست وجه حکم حاکم را از محکوم پرسیدن؟»