باران و طوفان، موج در اوج، والاپیامبری، با عاطفهی پدری:
«و نادى نوح ربه فقال رب إن ابنی من أهلی و إن وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین؛ و نوح(ع) پروردگارش را ندا داد که پروردگارا! پسرم از اهل من است و وعدهی تو نیز حق است و تو برترین حکمکنندگانی» (سورةهود آیة45)
خطاب با عتاب، از حضرت ربالأرباب:
«قال یا نوح إنه لیس من أهلک إنه عمل غیر صالح فلاتسألن ما لیس لک به علم إنی أعظک أن تکون من الجاهلین؛ خداوند فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست. او کرداری ناشایست است! پس آنچه را که آگاه نیستی از من مخواه. تو را پند میدهم مبادا از نادانان باشی» (سورةهود آیة46)
پاسخی شایسته از پیامبری وارسته:
«قال رب إنی أعوذ بک أن أسألک ما لیس لی به علم و إلا تغفر لی و ترحمنی أکن من الخاسرین؛ نوح(ع) گفت: پروردگارا! به تو پناه میبرم که از تو بخواهم آنچه بهآن ناآگاهم و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود» (سورةهود آیة47)
.....
علاوه بر حدیث محدثان تشیع، روایت بزرگان تسنن از رسولخدا(ص):
«فاطمة بضعة منی فمن أغضبها أغضبنی؛ فاطمه(س) پارهتن من است. هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است» (صحیحالبخاری ج4 ص219؛ کنزالعمال ج12 ص108 و...)
اگر این سخن، فقط بازتاب عاطفهی پدری بوده و چندان شأن عقیدتی ندارد (کما قال بعض الجهال) آیا لازم نبود خداوند، پیامبر خود را عتاب کند که تحت تأثیر عواطف، قرار نگیرد و مردم را با سخنی غلطانداز به گمراهی نیندازد؟ اگر نوح(ع) بابت خواهشی نابجا، در خطاب با خدا، آنچنان عتاب شود، آیا نبیخاتم(ص) نباید بابت ابراز احساسات شخصی در مقام بیان حقائق دین نزد عامهی مسلمین، مؤاخذه گردد؟
جز اینکه آن سخن، عین واقع بوده است و از حقائق دین؟