حکایت «313 امیر» حکایت مؤمنانی است که در شب سرد و تاریک غیبت کبرای ولیّ والاشأن خود
«عجّل الله تعالی فرجه الشریف» مشعل یاد او را بر دلهای خود، فروزان کردهاند تا خستگی ناشی از ظلم ظالمان و جهل جاهلان، آنان را در مسیر علم به «حقائق دین مبین» و عمل خالصانه به آن، سست نکند
بزرگمردانی که در کوران وقایع و طوفان حوادث، بر سر عهد و پیمانشان با خالقشان
«تقدّست اسمائه» باقی اند و در برابر حیل شیاطین جن و انس، در تبدیل و تحریف دین خدا و نهادن بدعتها در آن، ذرهای از «قول ثابت» خود فرو ننشستهاند
همان اولیاء خدا که در طلیعهی قیام قائم آل محمّد «صلی الله علیه و آله و سلم» به او میپیوندند و هرکدام، بر فوجی از مؤمنان، «امیر» میگردند تا بنیانهای توحید ناب و تعبد خالص را علیرغم امیال
کافران «دل»خواهگرا، در سراسر جهان، نهاده نمایند
آری! همانها را میگویم که زمینی بر زمین دیگر، فخر میکند که بدان و آگاه باش امروز یکی از آن 313 امیر، پای بر من گذاشت همانطور که نگارندهی این سطور، فخر میکند که نام والای آنان را بر پایگاه اطلاعرسانی خود، نهاده است و بیشتر فخر خواهد کرد اگر توفیق یابد، تحت لوای یکی از آن 313 امیر، به نهضت حضرت بقیّةالله الاعظم
«ارواحنا فداه» خدمتی نماید
..لو ادرکته لخدمته ایّام حیاتی... |