به تلاوت کتاب خدا مشغول است... سورةالصافات را میخواند:
«رزق معلوم؛ روزی معین» (آیة41)
«فواکه؛ میوه» (آیة42)
«جنات النعیم؛ بهشت نعمت» (آیة43)
«لذة للشاربین؛ نوشیدنی لذتبخش» (آیة46)
«قاصرات الطرف عین؛ حور زیباچشم» (آیة48)
«لو لا نعمة ربی؛ شادی از نعمت نجات» (آیة57)
«الفوز العظیم؛ پیروزی بزرگ» (آیة60)
بر قلبش میگذرد: آیا باید دنبال خوردنی و آشامیدنی باشم؟ بهشت نعمت و نوشیدنی لذت را بخواهم؟ پیروزی بزرگ، این است؟ بهجای طلب شادی آیا عارفانهتر نیست که با غم عشق سر کنم؟ آیا بهتر نیست که بهخاطر خود خدا، عمل کنم و نه برای وصل حور و اکل انگور؟ و... که بلافاصله میخواند:
«لمثل هذا فلیعمل العاملون؛ برای مانند این، عمل کنند عملکنندگان» (آیة61)