فاصلهی زمانی مشخصی مطرح نیست و در نوشتار نیز آمد: «ولو بهتدریج» لذا ممکن است حکومتی که در نظر بدوی، طبق تقدیر الهی، مهلت مثلاً دهساله دارد، در اثر خون حرام، با سهسال تقلیل، به حکومت هفتساله تبدیل شود و همین مقدار، کافی است برای صدق معنای «انقطاع مدت». مورد سخن، اینکه در نظامات خفیهی الهیه، چنین تأثیری برای خون، تعبیه شده و لحاظ میگردد. اما در نهایت به چه عددی در واحد زمان، منجر شود الله أعلم.
مفاهیم طویل و قصیر و بلند و کوتاه نیز مفاهیمی نسبی هستند. فلذا اگر حاکمی مثلاً سیسال دوام آورد میتوان سی را با چهل مقایسه کرد و گفت شاید مهلت آن حاکم، مثلاً چهلسال بوده و خون ناحق، مهلتش را دهسال تقلیل داده است. در مقام تعیین خون بهحق و خون ناحق نیز بهجای لحاظ امور نسبی بیضابطه، باید به ضوابط و حجج شرعی ذیربط رجوع گردد.
ضمناً با دقت در عبارت «سلطانک؛ فرمانروایی تو» و... میتوان برداشت کرد که در این جهت، حکومت هر حاکم، جداگانه محسوب میشود و خونریزی یکحاکم، به حاکم بعدی یا کلیت آن نـظـام، ربطی ندارد. با خون ناحق، مدت فرمانروایی حاکم، کوتاه شده و شخص او از حاکمیت، ساقط میگردد اما عنوان سـیـاسـی کلی حاکمیت، ممکن است برقرار بماند.